پوستر فیلم جوکر

در نسخه جدید و تاریکی که تاد فیلیپس از داستان اصلی ساخته است، واکین فینیکس با جسارت خنده های ضدقهرمان بتمن را از نو ابداع می کند. رابرت دنیرو نیز در اینجا می درخشد.

در شهر گاتهام تاد فیلیپ، جوکر، دلقک جرم و جنایت زنده بوده و از نظر روانی دچار مشکل است. اگرچه زمانیکه واکین فینیکس آن لبخند معروف دیوانه وار را با خون خود روی صورتش می کشد بهترین است، اما چیز قابل توجهی که درباره ورود به قوانین دی سی و بازی پراحساس بازیگر نقش اصلی وجود دارد، آن حس ترحمی است که او به این شخصیت اضافه کرده است- مانند هزاران فرد دیگری که در جامعه زندگی می کنند و اختلاف طبقاتی، غنی را از فقیر جدا کرده و منجر به آتش افروزی می شود.

فیلم به خوبی با دنیای ابرقهرمانی گره خورده است و از طرفی راه های مرتبط با داستان اصلی بتمن را قطع کرده است. از این رو جوکر می تواند برای مخاطبینی که چندان به داستان های مصور و دنباله دار هالیوودی اهمیتی نمی دهند نیز مناسب باشد. فیلمنامه هوشمندانه فیلیپس و اسکات سیلور داستان را به شهری شدیدا طبقاتی و امریکای معاصر که از نظر اخلاقی سقوط کرده مرتبط کرده است، اگرچه این کشور چندان از مشکلات اقتصادی و بحران های پیش رو فاصله ای ندارد.

فیلم جوکر حول مسیری باورپذیر از یک غریبه تنها تا یک قاتل دیوانه ساخته شده است، نوعی مطالعه روانشناسی شخصیتی نئو-نوآر در فیلمی ابرشرور که بعد از «راننده تاکسی» برپایه انزوای شخصی می چرخد.جوکر بعد از شوالیه تاریکی بهترین فیلم است، کمپانی وارنر پس از انتشار عمومی و با مقایسه فروش آن می تواند این حرف را تایید کند. نقش آفرینی جذاب، دلهره آور و تاثیرگذار فینیکس به تنهایی بسیار ارزشمند است.

به فیلم سلطان کمدی از مارتین اسکورسیزی ادای احترام می کند. در اینجا رابرت دنیرو در نقش موری فرانگلین مهمان برنامه زنده ای است، یکی از استندآپ کمدی های موردعلاقه آرتور فلک است. آرتور به طور مرتب این نمایش را به همراه مادرش پنی (فرانسیس کانری) در آپارتمان تاریک شان تماشا می کند. آرتور حتی نحوه ورودش به سن را نیز تمرین کرده بود.

در یکی از سکانس ها می بینیم که آرتور تلاش می کند تا لبخند بزند، بعد اخم می کند و صورت سفید گریم شده اش با قطرات اشک شسته می شود. این قبل از آن است که از شغل تبلیغات خارج شود. او، درحالیکه قرص های بیشتری می خواهد از مددکار اجتماعی اش (شارون واشنگتن) می پرسد «آیا فقط من دیوانه شده ام یا شهر هم دیوانه تر از قبل است؟». مددکار تایید می کند که زندگی سخت تر شده و مردم کار ندارند.

یکی از علائم بیماری های روانی آرتور سندروم توره است- مشکل پزشکی که او را تحریک به خنده های غیرقابل کنترل در زمان های نامناسب می کند. او با خودش کارتی را حمل می کند که رویش نوشته است «مرا به دلیل خنده هایم ببخشید»، همین ویژگی های عجیب و غریب او منجر شده تا او بعنوان یک روانی شهرت داشته باشد و دایره دوستانش تنها به مادرش ختم شود. مادرش از کودکی به او «شاد» می گفته و اعتقاد داشت که او به دنیا آمده تا شادی و خنده را در دنیا پخش کند. اما آرتور بیشتر وقت ها احساس زنده بودن ندارد.

وقتی رندال (گلن فلشلر) برای محافظت از خود دربرابر او اسلحه به دست می گیرد، آرتور شروع به بالا و پایین پریدن می کند. این حرکت نشان دهنده یکی از سکانس های جذاب رقص است که در آن فینیکس بدن لاغرش را پیچ و تاب می دهد. بعدها این حرکاتش ظریف تر می شود، مانند رقص پس از اولین کشتار. کاهش وزن شدید فینیکس، حالت چشمانش را شرور کرده است.

موسیقی هایی که در سرتاسر فیلم انتخاب شده به آن قدرت داده است. برخی از بهترین اجراهای بدنی فینیکس زمانی است که آرتور شروع به گریمی شبیه به یک دلقک می کند و سپس با رنگ کردن موهایش به جوکر تبدیل می شود.

لارنس شر، فیلمبردار، روان پریشی شخصیت اصلی را از طریق بافت زشت شهر نشان می دهد. طراحی صحنه مارک فرایدبرگ شبیه به دورانی است که جولیانی شهردار نیویورک بود. تمامی این ها با موسیقی غمگین هیلدور گودنادوتیر، تیره تر هم می شود.

فیلیپس و سیلور داستان پیدایش یک ابرشرور را با داستان اصلی بتمن در هم گره زده اند، برت کولن (بازیگر نقش توماس وین) شهرداری است که قرار است شهر را به مسیر اصلی اش بازگرداند. مادر فینیکس سالهاست که برای خانواده وین کار می کند اما زمانی که برای درخواست کمک به آنها نامه می نویسد کسی جوابش را نمی دهد.

زمانی که آرتور یکی از این نامه ها را می خواند متوجه می شود که قضیه با چیزی که مادرش برایش تعریف می کند کاملا متفاوت است. خشمی که در این جا جوکر نسبت به خانواده واین دارد با خشم جوکر نسبت به بروس در فیلم کریستوفر نولان دارد متفاوت است، در اینجا خشم جوکر حالت شخصی تری به خود می گیرد.

با توجه به اینکه دنیایی که در اینجا ساخته شده است چندان قدیمی نیست باید دید که چطور مخاطبین به شهری که در محاصره ظلم در آمده پاسخ خواهند داد. در اینجا خشونت تنها به سکانس های کوتاهی ختم می شود اما مهم ترین جذابیت فیلم مغز مشوش آرتور است که مرتبا بین واقعیت و ابعاد دیگر ذهنی اش تغییر می کند. یکی از چیزهای هیجان انگیزی که درباره شخصیت اصلی وجود دارد این است که ما را برای همدردی با خودش تحریک می کند، حتی زمانی که به یک روانی قاتل تبدیل شده است.

بخش بی گناه درونش تنها می خواهد حرفهای مادرش را دنبال کند و مردم را بخنداند اما شهر او را مجبور می کند تا داروهایش را کنار بگذارد. مسیری که از بیگناهی به شرارت می رسد واقعا ناراحت کننده است اما دیدن شادی آرتور پس از هر جنایت با تمام سختی ها و تمسخرهایی که پشت سر گذاشته است، هیجان انگیز و جالب است.

فیلیپس در طی دو ساعت از فیلم سرعت ثابت و رضایت بخشی داشته است، تعلیق را به حداکثر می رساند و پایان رضایت بخشی دارد. علی رغم حضور دنیر و بیتز، این فیلم فینیکس است، او این نقش را به گونه ای زندگی می کند که دیوانگی، شخصیت او را به فردی ترحم آمیز و وحشت زده تبدیل می کند به طوری که دیگر خندیدن اهمیتی ندارد. فینیکس نیرو محرکه اصلی جوکر است.

منبع: سلام سینما

×