به نام خدا

فیلمنامه نویسی ،نقطه ی شروع ،در این مدت زمان چه میکنیم ؟

الف:فضای عمومی معرفی میشود .

ب :اشخاص محوری به نوعی نشان داده میشود.

ج:تعادل اولیه بهم می ریزد یا زمینه سازی میشود .

 

پس در نقطه ی شروع باید برای پرسشهای زیر پاسخی می آید :

1-با چه دنیایی روبرو هستیم ( ادراکی یا عاطفی ) متکی بر اشخاص یا ماجرای پیچیده یا ساده؟ ،یا دنیایی است پر هیجان ؟ نیازمند تفکر و تامل؟ مربوط به جهان سیاست ؟ یا تجارت ؟ تنش های خانوادگی؟ تاریخی؟ کمیک یا تراژیک .

منضور از مجموعه ی اینها این است که در دنیای سکانس آغازین متن از طریق نشانه ها و کدهای لازم زمینه سازی و معرفی میشود .

در سکانس آغازین تم ماجرا خود را بروز میدهد ،تم یا درون مایه آن چیزی است که موضوع درباره ی آن است. باید بدانیم در انتظار چه کسی هستیم؟ و دلمان برای چه کسی می تپد؟حق با کیست ؟

مهم این  است  مخاطب نسبت به هر آنچه که می بینیید چه تلقی و انتظاری داشته باشد که تمایل به ادامه ی ماجرا داشته باشد .

انواع بهم ریختن تعادل اولیه در سکانس آغازین:

1- بلافاصله و بدون مقدمه چینی تعادل بهم میخورد .

2- تعادل اولیه از قبل بهم ریخته باشد در اینجا نقطه ی عطف است که حرکت و بحران را تشدید میکند (همشهری کین)

3- با زمینه سازی به سمت برهم زدن تعادل اصلی حرکت میکنیم و تا رسیدن به این نقطه خرده ماجراهای گوناگون خلق نموده و بهم ریختگی تعادل را نشان میدهیم (دزد دوچرخه ،جاده )

میتوان بهم ریختگی تعادل را تا نقطه ی عطف اولیه به تعویق انداخت در صورتی که مجموعه خرده ماجرا به هم ریختن تعادل آنها برای زمینه سازی تا رسیدن به نقطه ی عطف استفاده کرد .

تذکر : در سکانس آغازین یکی از تمهیدهایی که برای معرفی اولیه فیلمهایی که پرسوناژ متعدد دارند استفاده ازیک مراسم مثل میهمانی ،جشن و.. است.

قوت و استحکام هر فیلم نامه بستگی به داستان فیلمنامه ی آن دارد فیلمنامه طرح ساختاری برای فیلم است

طول زمان یک فیلمنامه سینمایی عمدتا 2 ساعت و فیلمهای کمدی 90 دقیقه است

( خواندن فیلمنامه):

خواندن تمام فیلمنامه ها در ظاهر شبیه اند ،اما در پرداخت شخصیتها و موضوع کاملا متمایزند.

شخصیت اصلی کیست؟ چه نیازی دارد؟ چقدر این نیاز برای او مهم است؟

علت داشتن یک شخصیت اصلی:فراهم آوردن و تمرکز برای پیشرفت و گسترش داستانی است،اساس درام کشمکش است.بدون کشمکش داستانی وجود ندارد،انگیزه کنش شخصیت اصلی و شخصیت مخالف باید ریشه در نیاز فردی آنها داشته باشد باید انگیزه ی آنان را برای تماشاگر آشکار کنید.

 

(شخصیت اصلی دوست داشتنی ):

  • شخصیت اصلی دوست داشتنی را در شروع داستان معرفی کنید بدون استفاده از گفتگوی مهم میتوانید این کارو انجام دهید. مثلا شخصیت شما دست پسر بچه ای رومیگیرد و به او کمک میکند اگر شخصیت شما نشانه ای از کینه توزی سوء نیت از خود بروز دهد همدردی تماشاگر از بین خواهد رفت،کنش عاطفی شخصیتها وگفتگوی آنها باید باور پذیرباشد،شخصیتها درتمام موقعیت ها باید درست شبیه زندگی واقعی کنش و واکنش را نشان دهد.
  • برای خلق اولین دست نویس فیلم نامه  هشت اصل وجود دارد :
  • 1- خلق تک شخصیت اصلی و مشخص کردن نیاز او.
  • 2- زندگی نامه ی شخصیت رومشخص کردن شش جنبه از یک شخصیت خوب.
  • 3- مشخص کردن پایان داستان.
  • 4- مرتب کردن ساختار داستان،از آغاز تا گره گشایی؛از نقطه ی عطف اولیه تا نقطه ی عطف ثانویه.
  • 5- توضیح صحنه ها روی کارت .
  • 6- نوشته خلاصه داستان.
  • 7- انجام تحقیقات لازم.
  • 8- دستنویس اولیه ی فیلم نامه .
  • خلق داستان
  • از موضوع به شخصیت،از شخصیت به ماجرا،از ماجرا به شخصیت.

نیاز شخصیت اساس تمام درام هاست نیاز شخصیت انگیزه ی عمل و همچنین بوجود آورنده ی کشمکش است،وقتی متوجه شوید نیاز شخصیت چیست؟باخلق موانع برسر راه نیاز شخصیت اصلی به راحتی میتوانید کشمکش ایجاد کنید.

روند پردازش فکر داستانی ،از شخصیت وموضوع ونیاز شروع میشود.

کشمکش مهمترین عنصر داستانی است :یک اثر دراماتیک برای انکه خوب باشدباید کشمکش داشته باشد .

عموما تلاش ذاتی برای بقا در هر انسانی وجود دارد،همچین تلاش برای خوابیدن،اما مهمترین عنصردر این پنج مرحله عشق ومرگ است،زیرامیتوان گفت:اکثریت دراماتیک از عشق، مرگ بیان ماجرا میکند تا یک کشمکش خوب و جذاب بوجود آید.

کشمکش در یک تقسیم بندی کلی بر دونوع است:

1- کشمکش بیرونی

2- کشمکش درونی

کشمکش بیرونی به سرعت قابل تشخیص است،اما کشمکش درونی احتیاج به گذر و مراحل مختلف و تاکید روی شاخص های قابل کشف دارد.

میزان کشمکش موجود در یک اثر دراماتیک و حس ناشی از کشمکش در نزد مخاطب ارتباط مستقیم دارد باشناخت مخاطب از اشخاص ماجرا.

چگونگی بسط کشمکش در متن و حضور کشمکش:

*ماجرای نمایشی از بهم ریختن تعادل اولیه آغاز می شود و پس ازجریان روبه رشد کشمکش ها به نقطه ی اوج می رسد تا پایان، که تعادل ثانویه برقرار میشود یعنی نقاط عطف ما با چگونگی استمرار و انتقال انواع کشمکش ارتباط دارد .

کشمکش نمایشی هدفدار است و هدف آن تامین کنش است،یعنی دارای زمینه است یعنی باید مخاطب توجیه شود تا حس مورد نظر ایجاد شود.

رابطه ی کشمکش با امکانات توفیق:

پیش بینی ، ،گذر کردن یا برآوردن ، غافلگیرکردن

و در رابطه با غافلگیر کردن است که بحران و حساسیت بوجود می آید.این برآوردن و غافلگیر کردن ایجاد بحران و حساسیت میکند. و تعلیق بوجود می آورد. هرچه نیروهای درگیرکشمکش توانمندی نزدیکتری داشته باشد پیش بینی دشوار است و کشمکش بیشتر خواهد بود. باروشن شدن انگیزه وبالا رفتن حس خواستن ،میزان کشمکش افزایش پیدا میکند.

حضور موانع در برابر حرکت ایجاد کشمکش میکند کشمکشی که قراراست در مسیر رو به رشد دراماتیک بیشتر شده و کنش بیشتری را به وجود می اورد.

حس حرکت روبه جلو،رابطه ی مستقیم با خواسته ها و نشدنی ها و تلاشها شدت ها دارد و هر کدام از این نقاط درگیری و کشمکش مقدمه ای برای مرحله ی بعد است،برای آن که انگیزه تعریف شودباید نوع درگیری هدفمند باشد،یکی از ویژگی های داستان موفق شناخت ظرفیت اشخاص و ماجراهاست و یکی از عوامل که به شکیل گیری انگیزه و ماجرا کمک میکند،آشنا سازی و باورپذیری اشخاص ماجراست.

حس حرکت روبه جلو در یک متن نمایشی زمانی احساس میشود که یک عامل در مقابل حرکت ایجاد کشمکش می نماید.

 

 

نویسنده : عمران دهقان ( کارشناس و مدرس فیلمنامه نویسی )

×