روند فیلمنامه نویسی/عمران دهقانی
فیلمنامه، داستانی است که با تصویر بیان می شود و دارای شروع، میان و پایان مشخصی است. قوت و استحکام هر فیلم به فیملنامه آن است.
نویسنده فیلمنامه پیش ازهرچیز باید با انواع ادبی که شامل ادبیات داستانی و ادبیات نمایشی است آشنایی داشته باشد تا بتواند هم در اقتباس از آثار ادبی در انواع آن موفق عمل نماید و هم با شناختی که از سایر انواع ادبی دارد بتواند ساختار مناسبی را برای اثرخود انتخاب کند زیرا همانطور که در بالا ذکر شد فیلمنامه داستانی است که با تصویر بیان می شود و با سایر انواع ادبی در ساختار و نوع گسترش طرح داستانی متفاوت است. سینما هنری است که متکی بر عناصر دیداری و شنیداری است ولی الویت در آن بر عناصر دیداری است ؛در حالیکه در تئاتر ما بیشتر حرف می زنیم و در رمان و داستان با توصیف حال و هوا می توانیم در ذهن مخاطب رسوخ کنیم .
بنابراین شناخت فیلمنامه نویس از انواع ادبی راه گشای بسیاری از مشکلات او از مرحله ایده یابی تا پرداخت نهایی است شناخت هنرمند از انواع مدیوم و فرمها هنری می تواند به او در انتخاب نوع فرم وجایگزینی محتوا موثر باشد اگر طرح موضوعی در قالب یک داستان موثرتر از طرح آن در قالب یک فیلم باشد چه الزامی وجود دارد که با صرف هزینه های زیاد و وقت گیر آن را در قالب یک داستان یا رمان منتشر نکنیم موضوعی که برای یک نمایشنامه رادیویی مناسب هست چه الزامی دارد که آن را تبدیل به یک نمایشنامه کنیم از این رو شناخت وآشنایی با انواع رسانه های هنری و فرهنگی برای فیلمنامه نویسان ضرروی است
هر هنر مندي براي انتقال تجربه هنري بايد بر دو حيطه شناخت داشته باشد.
-1موضوع مورد بحث(محتوا)
-فرم مناسب (ساختار)
هنرهای گوناگون دارای مشترکات متعددی هستند ولی ویژگیهای آنها منحصر به ساختار خودشان است برای مثال در داستان نویسی بیان توصیفی و تشریح کلامی وعناصر ذهنی امکانات ویژه ای برای نویسنده است.اما تاکید در نمایشنامه نویسی بیشتر بر اشخاص بازی وگفتار نمایشی است و در فیلمنامه نویسی تاکید بر عناصر دیداری و شنیداری است. البته تاکید بیشتر بر عناصر دیداری است یا در گزارش نویسی باید واقعیت همانطور که بوده باید انتقال داده شود یعنی تاکید برواقع گرایی است.
اما در خاطره نویسی نویسنده تاثیری که از واقعیت گرفته است بازتاب می دهد و نقش راوی در خاطره نویسی بیشتر است و این بازتاب واقعیت در درون شخص است که با تاکید عاطفی بیان می شود.
در داستان نویسی بیشتر از راوی اول شخص استفاده می شود چون در داستان نویسی خواننده به اول شخص بیشتر اعتماد می کند وتاثیر واقع گرایی بیشتر می شود ولی در فیلمنامه نویسی از راوی سوم شخص مفرد و قضاوت دانای کل وجود دارد
عامل دیگری که در جریان نمایشی کردن یک متن تعین کننده است علاوه برانتخاب درست اشخاص و ماجرا بر خورد با مقوله زمان است . یک رمان نویس برای تامل وگسترش طرح داستانی و پردازش شخصیت ها و بسط ماجراها محدودیتی ندارد ولی.یک نمایشنامه نویس درگیر محدودیت های زمان اجرا ، مکان و موضوع است که در اصطلاح درام ارسطویی به آن وحدت های سه گانه اطلاق می شود ولی در سینما از میان این وحدت های سه گانه تاکید بر وحدت موضوع است که توسط فیلمنامه نویس پرداخت می شود اما سینما نیز درگیر محدودیت زمانی است چرا که طول زمانی هر فیلم 120 دقیقه است بنابراین فیلمنامه نویس باید ایجاز و اختصار لازم را متناسب با ماجرا و موقعیت ها بکار ببندد. از این رو رابطه ادبیات داستانی و شناخت فیلمنامه نویس از انواع ادبی و تفاوت های آنها می تواند فیلمنامه نویس را در انتخاب درست ساختار ومحتوا و پردازش خوب شخصیتها وماجراها یاری کند…
ادامه دارد
عمران دهقانی/مدرس سینما،تئاتر و پژوهشگر علوم فرهنگی شهریور 98